آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان من،دختر بابام ((ایرانی زانو نمی زند حتی اگر سقف اسمان از او کوتاه تر باشد)) متن زیر را نه به لحاظ طنزی که در آن است بلکه بیشتر از جهت تدبر و تامل بر رفتار خودمان آورده ام. بنگریم با خود و دیگران چه کرده ایم و دیگران با این ملت چه کرده اند. از این هنگام پیش بینی رفتار خود در بهشت و جهنم را به نگارش در میاوریم. اینکه اینگونه بوده ایم یا شده ایم دیگر مسئله نیست. مسئله این است که چه کنیم که اینگونه انگاشته نشویم. داستان ايراني ها در بهشت و جهنم ميگن يه روز جبرئيل ميره پيش خدا گلايه ميکنه که: آخه خدا، اين چه
وضعيه؟ ما يک عده ايرونی توی بهشت داريم که فکر ميکنن اومدن خونه باباشون! به جای
ردای سفيد، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی ميخوان! بجای پابرهنه راه رفتن کفش
نایک و آديداس درخواست ميکنن. هيچ کدومشون از بالهاشون استفاده نميکنن، ميگن بدون
'بنز' یا 'ب ام و' یا 'تویوتا لکسوز' جائی نميرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده...
يکی از همين ها دو ماه پيش قرض گرفت و رفت ديگه ازش خبری نشد!
خدا ميگه:... لطفا نظراتون رو برای بهتر شدن در اختیارمان بگذارید
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 3:27 :: نويسنده : فرشته
|